شاید برای شما پیش آمده باشد که چیزی به ذهنتان بیاید، مثل یک خاطره یا هر هرچیزی و به ماهیت آن فکر کنید که آیا واقعیست یا یک خیال است؟
اما برای من همه چیز دارد همان طور میشود. همیشه بین چیزهایی که یادآورم می شود گرفتارم و می اندیشم که آیا واقعا اتفاق افتاده است یا نه؟
کم کم تعاریفت از لذت ها عوض میشود. عدم تشخیص واقعیت یا مجاز این را از تو میگیرد که طعمش چگونه بوده و کم کم تصویری کم رنگ از آن لذت یا رنج برایت باقی می ماند. همین باعث می شود در روابطت با انسان ها محتاط تر شوی. مانند فراموشی است. نمیدانی کدام آدم خوب است و کدام یکی بد. هر روز و هر لحظه در کشمکشی بین این که با کسی که روبرویت می آید باید چطور رفتار کنی.
نباید اسمش را جامعه گریزی یا انسان گریزی نامید. یعنی مثل این دو مورد بیماری نیست. چیزی است که پیش آمده و یک مورد نادر است.
- ۹۴/۰۴/۲۸