شروع کردم به خوندن انجیل. همیشه یه ترسی سر راه خوندن کتاب های مذهبی هست که متاسفانه ریشه یابی نکردیم که دلیلش چیه.
البته منم بعد از کلی کلنجار شروع کردم به خوندنش.
بنظرم دلیل مقاومت در برابر این کار بر میگرده به متن این کتابا.
منظورم اینه که همیشه ما رو از یه عذاب میترسونن. عذاب الیم، جهنم، درد،شکنجه و ...
ولی انجیل انگار اینطور نیست. سرشار از امید و نشاطه
راه خوبی و درستی رو راحتتر نشون داده. راه خوب بودن. انسان بودن. خلاصه که ناصری ملاطفت بیشتری به خرج داده. همونطور که می بینیم در کلیساها گناهاشون به چه راحتی بخشیده میشه، متن کتاب هم همونطور آسون به این مقوله پرداخته.
خب اگه همه ی ادیان ریشه ی مشترک دارن پس چرا در محتوا متفاوتن؟
البته منم بعد از کلی کلنجار شروع کردم به خوندنش.
بنظرم دلیل مقاومت در برابر این کار بر میگرده به متن این کتابا.
منظورم اینه که همیشه ما رو از یه عذاب میترسونن. عذاب الیم، جهنم، درد،شکنجه و ...
ولی انجیل انگار اینطور نیست. سرشار از امید و نشاطه
راه خوبی و درستی رو راحتتر نشون داده. راه خوب بودن. انسان بودن. خلاصه که ناصری ملاطفت بیشتری به خرج داده. همونطور که می بینیم در کلیساها گناهاشون به چه راحتی بخشیده میشه، متن کتاب هم همونطور آسون به این مقوله پرداخته.
خب اگه همه ی ادیان ریشه ی مشترک دارن پس چرا در محتوا متفاوتن؟
- ۹۴/۰۶/۱۱